آلن دوباتن به همراه مدیر شعبه سئول مدرسه زندگی

آلن دوباتن در یکی از بخش‌های کتاب خوشی‌ها و مصائب کار به دکل‌های خطوط انتقال برق می‌پردازد. او به همراه یان که یک مهندس برق است خط انتقال برق از یک نیروگاه هسته‌ای به لندن را به طول ۱۷۵ کیلومتر طی می‌کند.

او دکل‌هایی را می‌بیند که در دل جنگل‌ها برپا شده‌اند. روباه‌هایی را مشاهده می‌کند که در پای این دکل‌ها مترصد پرندگان‌اند تا به سیم‌ها برخورد کرده و به زمین بی‌افتند. پرندگان مهاجری را می‌بیند که به سیم‌ها برخورد کرده و سرنگون می‌شوند.

با این وجود، آلن دوباتن در دام نفرت پیدا کردن از تکنولوژی نمی‌افتد. برعکس، سعی می‌کند زیبایی دکل‌های برق را نشانمان دهد. زیبایی آنها در این است که نیازهای کوچک و بزرگ ما را بدون سر و صدا و بدون کوچکترین منتی برطرف می‌کنند. هروقت باتری موبایلمان تمام شد، دوشاخه شارژر را درون پریز میگذاریم و نمی‌دانیم سیم‌های درون پریز صدها کیلومتر را از میان مزارع و جنگل‌ها و خیابان‌ها گذر کرده و هزاران دکل بزرگ و کوچک برافراشته شده‌اند تا ما از سختی‌های انتقال انرژی از یک نقطه به نقطه دیگر کوچکترین اطلاعی نداشته باشیم:

«به رغم اینکه ساعات اولیه روز بود نیروگاه در اوج فعالیتش به سر می‌برد و آماده برطرف کردن نیازهای قریب الوقوع پنج میلیون کتری و چایساز بود.»

«سفرمان دو روز طول می‌کشید اما برق برای طی این مسافت صرفاً به ۰٫۰۰۰۵۸ ثانیه احتیاج داشت. تا من بخواهم تصور کنم چهار کابلی که از اطراف ایستگاه بیرون زده‌اند در حال فرستادن انرژی‌شان به قصابی‌ها، عتیقه‌فروشی‌ها و شیرخوارگاه‌های پایتخت هستند، آنها این کار را کرده بودند.»

«تقریباً به تعداد شخصیت‌های متمایز انسانی برج‌هایی با طراحی‌های متفاوت هست و به علاوه چشمان ما عادت دارند این سازه‌های بی‌جان را با برخی از همان معیارهایی ارزیابی کنند که موقع ارزیابی انسان‌ها به آنها متوسل می‌شویم. در گونه‌های متفاوت متوجه انواع تواضع، نخوت، صداقت یا بوقلمون صفتی شدم.»

این کوته‌فکری است که این زیبایی‌ها را نبینیم و به دکل‌های برق به چشم مزاحم نگاه کنیم. این کوته‌فکری ناشی از خصلت عادت کردن انسان است. ما عادت کرده‌ایم دوشاخه ریش‌تراش را در پریز برق قرار دهیم و بلافاصله خودمان را اصلاح کنیم. عادت کرده ایم در هر ساعت از شبانه‌روز که دلمان خواست یک دکمه را فشار دهیم تا اتاق روشن شود. یادمان رفته که اگر صبح‌ها دوش آب گرم میگیریم به لطف همین دکل‌های بی‌ادعاست.

آسیاب‌های بادی هلند امروزه از جاذبه‌های گردشگری این کشور است، اما همیشه بدین شکل نبوده:

«این آسیاب‌ها که مربوط به آغاز دوران صنعتی‌شدن هستند، در ابتدا مثل دکل‌های برق، ویژگی‌های غریب و تهدید‌آمیز در موردشان احساس می‌شد. در منبرها تقبیح می‌شدند و بعضی‌هایشان توسط روستاییان بدگمان سوختند. بخش اعظم بازنگری هلندی‌ها در مورد آسیاب‌های بادی، کار نقاشان بزرگ عصر طلایی هلند بود که تحت تأثیر وابستگی کشورشان به این اشیای سودمند چرخان، در بوم‌های خود جایگاه ویژه‌ای به آنها اختصاص دادند.»

«شاید به عهده هنرمندان روزگار خودمان است که محاسن اسباب تکنولوژی مدرن را تشخیص دهند و به ما قدردانی از آنها را بیاموزند. شاید در آینده عکس‌های دکل‌های برق را بالای میزهای غذاخوری بگذاریم، همانطور که عکس آسیاب‌های بادی هلند را روی دیوارهایمان آویزان می‌کنیم.»

زیبایی دکل‌های برق

 

۳. من و زیبایی خلاطه شهرکردی